لوگوی سه گوش

 شهریور 91 - کانون مداحان شهرستان گرمه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           کانون مداحان شهرستان گرمه

مداحی


 

قصه عشق را باید با غروب بود تا دانست و با هوای ابری پاییزان و با مرغی که به ناچار پشت میله های بی احساس قفس نغمه سرایی می کند. ماجرای غم انگیز ما را در محفل شمع و پروانه بایستی شنید و با لبخندهایی پیوند خورده با اشک و در آه سوزان شنهای داغ دیده ... باز دلم هوای شلمچه کرده است .

باز از فرسنگها راه بوی عطر خاکریزهایش مستم می کند . باور کنید خودم هم دیگر خسته شده ام . همین که می آیم نفسی بگیرم و با شهر بسازم ، همین که می آیم آرام آرام با زندگی روزمره دست اخوت دهم ، نمی دانم چه می شود که درست هنگام هنگامه ، آنجا که می روم تا فتحی دیگر در بودنم را رقم بزنم ، به سراغم می آیند .

خدایا چاره ای ... درمانی ... راهی ... خودم هم خوب می دانم که یک بیابان و چند خاکریز و یک غروب نمی تواند اینچنین هستی ام را به بازی بگیرد . که بیابان بسیار است و خاکریز مشتی خاک و غروب کالایی که همه جا یافت می شود ... آری !

آری ! آنچه عنان وجودم را در کف دارد ، ارواح بلندی است که از مشتی خاک ، شلمچه ساخته اند . قربان آن ستونی که نیمه های شب پیچ و خم خاکریزها را به آرامش حرکت ابرها طی می کرد . قربان آن اشکی که در پرتو منورهای عشق با لبخند ، عقد اخوت می خواند .

قربان آن انگشتی که وقتی برماشه بوسه می زد ، تمام کائنات بر آن بوسه می زدند . قربان آن نمازی که در سنگر شروع می شد و در بهشت به اتمام می رسید . ای مردم ! به حرم پاک امام قسم ، وقتی « بخشی » در کنج خاکریزی آرام گرفته بود ، تا ساعتها نمی دانستم که خواب است یا شهید گشته ، وقتی می گویم بخشی ، شما قلم بردارید و هر آنچه از خوبی می دانید بنویسید ، آنگاه چهره معصومش بر صفحه ظاهر می شود .

ای شهیدان ! گمان می کردیم گذشت زمان ، هوای سرزمین پاکتان را از ذهنمان خواهد زدود . اما داغ فراق شما روز به روز بیشتر آبمان می کند . ای مردم ! وقتی « برقه ای » تیر خورد ، تا لحظه آخر می خندید .. به خدا قسم می خندید . . من با همین چشمانم دیدم .

وقتی می گویم « برقه ای » ، شما پاکی را یک روح فرض کنید و کالبدی به نام سید رضی الدین برقه ای را برایش بپوشانید . ای مسلمانان ! به خداوندی خدا قسم « لطیفیان » در آخرین کلماتش با بچه ها شوخی می کرد . بروید از شلمچه بپرسید و وقتی می گویم لطیفیان ، شما جدیت و مردانگی را بگیرید و برایش اندام بسازید .

ای شهیدان! هنوز هم که هنوز است ، هر آب خنکی که می نوشیم ، به یاد لبهای خشکیده تان در شلمچه ، اشک می ریزیم. هنوز هم که هنوز است ، هر وقت غذا می خوریم پیش از آن با خاطره های شیرین شما دعای سفره می خوانیم .

هنوز هم که هنوز است تنها افتخارمان این است که روزی با شما بودیم . خوشحالم که هنوز با کسانی رفت و آمد دارم که چون خودم داغ دیده و تنهایند . خوشحالم که هنوز وقتی غروب می شود ، هر جا که باشم مرغ خیالم پر می گیرد و بر بام احساس می نشیند و به یاد سنگرهای خون آلود برای دلم نغمه سرایی می کند .

 

ای مردم ! ما همه خواهیم رفت . شما می مانید و راه ...

تو را به جان امام نگذارید یاد امام و جبهه ها از دلها زدوده شود ...

 






نوشته شده در تاریخ جمعه 91 شهریور 31 توسط محمد رضا جلال زاده



حضرت معصومه

مدینه، به یمن حضورش نورانی می‏شود و پنجره‏ها به شوق رویش، بازند.

کوچه پس کوچه‏های مدینه، به عطر دل انگیزش معطّر می‏گردند و سروهای آزاد، به احترامش قیام می‏کنند.

به دل حک شد به خط آشنایی                               شب میلاد و آغازِ گدایی

کریمه کاسه‌ام بنگر که بالاست                               کرم بنما تو هر چه می‌توانی

 

آری! سخن از ولادت بانویی است که همچون زینب علیهاالسلام ، که برای قیام، قربانی دارد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد، او نیز با قدم‏های پر حیاتش، به سرزمین کویری قم، حیات بخشید و در رگ ایرانیان، خون حمایت از ولایت را جاری ساخت.

                 وقتی خدا به فکر وجود تو اوفتاد                                           آینه ای مقابل زینب قرار داد

 

امام صادق علیه السلام:

آگاه باشید بهشت هشت در دارد که سه در آن به سوی قم است . بانویی از فرزندان من در آنجا وفات می کند که نامش فاطمه دختر موسی است . همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می شوند.

(بحارالانوار، 60/228)

  

آرام، آرام بر پهنه گیتی حضور پر ولایتت، شکوفه به بار می‏آورد و نغمه دل نواز بلبلان را به گوش می‏رساند.

آری! از فاطمه سخن می‏گویم؛ فاطمه‏ای که برادرش رضا علیه‏السلام او را معصومه نامید.

 

ای همه آسمانِ شده، خیره‌ به هر نگاه تو                             چشم رضا ستاره شد، مانده کنارِ ماهِ تو

سینه‌ی کاظم ار شده، شاد ز مقدم شما                                    برده قرار نجمه‌ را، خنده‌ی گاه گاهِ تو

امام صادق علیه السلام: آگاه باشید بهشت هشت در دارد که سه در آن به سوی قم است . بانویی از فرزندان من در آنجا وفات می کند که نامش فاطمه دختر موسی است . همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می شوند

امام صادق علیه السلام:

برای ما حرمی است و آن شهر قم است. در آن، زنی از اولاد من دفن خواهد شد که فاطمه نامیده می شود. هرکس او را زیارت کند بهشت برایش واجب میگردد.

(مستدرک الوسائل، 10/368)

 

شهرها انگشترند و «قم» نگین             قم، هماره حجّت روی زمین

تربت قم قبله عشق و وفاست               شهر علم و شهر ایمان و صفاست

حضرت معصومه

بانو!

قسم به پنجره های ضریح تو ، این آستان توست که باب الرضای ماست

 

السلام ای آفتاب عصمت ای کز درگهت

کرده کسب منزلت عرش علا ای فاطمه

السلام ای زینت دامان زهرا کز تو هست

منت فضل و عطا بر ماسوا ای فاطمه

 

السلام علیک یا سیدتی و مولاتی یا فاطمة المعصومة

 

 

امام جواد علیه السلام:

هر کس قبر عمه ام در قم را زیارت کند بهشت برای اوست.

(کامل الزیارات، ص324)

 

ای بانویی که بر همه بانوان سری                           در عصر خویش از همه نسوان تو برتری

پاک و منزهی و مبرا ز هر بدی                                 گنجینه معارف و دریای گوهری

هم دختر امامی و هم خواهر امام                            هم عمه امامی و دخت پیمبری

امام جواد علیه السلام: هرکس قبر عمه ام در قم را زیارت کند بهشت برای اوست

معصومه علیهاالسلام ، نگاه سبزی است که از معصومیت سرچشمه می‏گیرد.

معصومه علیهاالسلام ، تفسیر بلند تبعیت است از ولایت.

و معصومه علیهاالسلام ، ترجمان بلند عاشوراست و قصه «با زینب هم سفر شدن»...

 

تویی معصومه، عصمت پیش رویت                     که با زینب همیشه هم صدایی

رضا نامِ تو را معصومه خوانده                      که سر تا پا چنین زهرا نمایی

 

امام رضا علیه السلام:

« مَن زارَ المعصومة بقُم کمَن زارنی ؛

هر کس که «معصومه » را در قم زیارت بنماید به منزله این است که مرا زیارت نموده باشد.

(ناسخ التواریخ، 3/68)

 

ای روح محبت که به قم قائمه ای

یادآور زهد و عفت فاطمه ای

معصومه و خواهر محبوب رضا

او عالم اهلبیت و تو عالمه ای






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 شهریور 29 توسط محمد رضا جلال زاده



 

به روایت تاریخ، روزی که آن روزنامه‌نگار دانمارکی آن اهانت ناروا را به ساحت قدسی پیامبر آب و آیینه، نبی رحمت و مودّت، روا داشت نام مبارک محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در صدر نام‌های انتخابی مردم اروپا نشست. قرآن نیز در همان سال بر تارک پرفروش‌ترین کتاب‌های سال درخشید. امروز نیز به فضل خدا، نام نامیرای محمد-ص- بر بلندای بام جهان خواهد نشست و قلب همه‌ی آزاده‌های تاریخ را فتح خواهد کرد.

 


محمد

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُ?ْمِنِینَ(المائدة/57)
(ای کسانی که ایمان آورده‌اید! افرادی که آیین شما را به باد استهزاء و بازی می‌گیرند -از اهل کتاب و مشرکان- ولی خود انتخاب نکنید؛ و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید!)

 

در جاهلیتی به سر می‌بریم که همه چیز و همه کس بازیچه‌ی دست تمسخر و الحاد است؛ سردمداران شرک و نفاق، امروز چون ابوجهل‌های دیروز، کمر به هجو و حذف نام نامیرای محمد_ص_ بسته‌اند.

دیری است که دشمنان قسم‌خورده‌ی اسلام، یاوه‌سُرایانه و دیوانه‌رفتار، بر محمد (ص)؛ پیامبر آب و آیینه، رسول پاکی و آزادگی، گستاخی می‌کنند.

سران کفر در جاهلیت مدرن بر ساحت قدسی پیامبری اهانت روا می‌دارند که مهر ختام بر سلسله جلیله‌ی تمامی انبیاست: مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمًا(احزاب/40)

(محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم‌کننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است!)

کیست که نداند جنایات فرزندان یهودا و هتاکی‌های وهن‌آمیز یاوران صهیون به آیین پاک مسلمانی، تیشه‌ایست که پیش از این ریشه‌های امپراتوری هژمونیک آمریکا را از بیخ زده است؟

 

اینان غافلند از اینکه هتاکیشان را عذاب سخت الهی در کمین است که:

وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا کَانُوا بِهِ یسْتَهْزِئُونَ(الأنبیاء/41)

(اگر تو را استهزا کنند نگران نباش،) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند؛ اما سرانجام، آنچه را استهزا می‌کردند دامان مسخره‌کنندگان را گرفت (و مجازات الهی آنها را در هم کوبید)!

این اولین بار نیست که یاوران صهیون با تمام کوتاه‌دستی، این چنین درازدستی می‌کنند، به یقین آخرین بار نیز نخواهد بود.

پیش از این نیز از جانب این خصم نابکار بر ساحت معجزه‌ی بزرگ این پیامبر آسمانی، صحیفه‌ی مبین، اهانت‌های بسیار رفته است اما مگر شعاع آفتاب را می‌توان کشت؟

به روایت تاریخ، روزی که آن روزنامه‌نگار دانمارکی آن اهانت ناروا را به ساحت قدسی پیامبر آب و آیینه، نبی رحمت و مودّت، روا داشت نام مبارک محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در صدر نام‌های انتخابی مردم اروپا نشست. قرآن نیز در همان سال بر تارک پرفروش‌ترین کتاب‌های سال درخشید. امروز نیز به فضل خدا، نام نامیرای محمد-ص- بر بام بلند جهان خواهد نشست و قلب همه‌ی آزاده‌های تاریخ را فتح خواهد کرد.

چه خام‌اندیش‌اند اینان که گمان برده‌اند خاک بر چهره‌ی خورشید می‌توان افشاند و با سلاح جهالت به مصاف روشنایی می‌توان رفت. لیکن شب به اراده‌ی شب‌پرستان نمی‌ماند و آفتاب روشنی‌بخش اسلام از پس ابرهای تیره و ظلمت‌زای جهالتشان خواهد تابید.

آری! این سنت همیشه ساری و تبدیل‌ناپذیر هستی‌آفرین است که دست دشمن دون دین را زود رسوا می‌کند و در همین سرای دنیا از گرده‌ی ظالم انتقام می‌کشد.

وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(بقره/39)

(و کسانی که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود.)

امروز کیست که نداند دنیای غرب از سر اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی به چنین اعمال ننگین و نفرت‌آوری دست می‌یازد؟

کیست که نداند حادثه 11 سپتامبر که تاکنون دستاویز توطئه‌های ضد‌بشری بی‌شمار گردیده است، پروژه‌ای خودساخته و طرحی پیشگیرانه است که از گسترش روزافزون آیین انسان‌ساز اسلام می‌هراسد؟

کیست که نداند جنایات فرزندان یهودا و هتاکی‌های وهن‌آمیز یاوران صهیون به آیین پاک مسلمانی، تیشه‌ایست که پیش از این ریشه‌های امپراتوری هژمونیک آمریکا را از بیخ زده است؟

صهیونیست پلید از روی جهالت، می‌پندارد با چنین حرکت‌های ابلهانه و شرمگینانه می‌تواند حیات رو به زوالش را اندکی بیشتر تمدید کند حال آنکه صدای سرفه‌های مرگ صهیونیزم جهانی از هم اکنون گوش عالم را کر کرده است.

دومینوی انقلاب‌های منطقه و موج بلندخیز بیداری اسلامی، کاخ‌های برافراشته از ستم را لرزان و مرزهای کین و نفاق را درنوردیده است.

زیر پای خیزش آزادمردان اسلام‌خواه، بیرق حقیر زورباوری لگد می‌خورد و بنای حکومت غدر و جور و دروغ و دغل، فرومی‌ریزد.

این وعده حق الهی است که: یرِیدُونَ أَنْ یطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ(توبه/32)

(آنها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 شهریور 26 توسط محمد رضا جلال زاده



 

اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

 

 

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على الرّسول الأعظم الأمین و على اله الطّاهرین‌ و صحبه المنتجبین و على جمیع الأنبیاء و المرسلین.‌

به شما میهمانان گرامى، سران و هیئتهاى نمایندگى کشورهاى جنبش عدم تعهد و نیز دیگر شرکت‌کنندگان در این اجلاس بزرگ بین‌المللى خوشامد میگویم.

ما در اینجا گرد آمده‌ایم تا به هدایت و کمک پروردگار، حرکت و جریانى را که در شش دهه‌ى قبل با هوشمندى و موقعیت‌شناسى و شجاعت چند تن از رهبران سیاسىِ دلسوز و مسئولیت‌پذیر پایه‌گذارى شد، به اقتضاى موقعیتها و نیازهاى امروز جهان ادامه دهیم و بلکه به آن جانى تازه و تحرکى دوباره ببخشیم.

میهمانان ما از مناطق جغرافیائى دور و نزدیک در اینجا گرد آمده و متعلق به ملیتها و نژادهاى گوناگون و داراى تعلقات اعتقادى و فرهنگى و تاریخى و وراثتىِ متنوعند؛ ولى همان طور که «احمد سوکارنو» یکى از بنیانگذاران این جنبش در کنفرانس معروفِ باندونگ در سال 1955 گفت، مبناى تشکیل عدم تعهد، نه وحدت جغرافیائى یا نژادى و دینى، بلکه وحدت نیاز است. آن روز کشورهاى عضو جنبش عدم تعهد، به پیوندى که بتواند آنها را از سیطره‌ى شبکه‌هاى اقتدارگرا و مستکبر و سیرى‌ناپذیر مصون بدارد، نیازمند بوده‌اند؛ امروز با پیشرفت و گسترش ابزارهاى سلطه‌گرى، این نیاز همچنان پابرجا است.

من میخواهم حقیقت دیگرى را مطرح کنم:
ادامه مطلب




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 شهریور 9 توسط محمد رضا جلال زاده


 
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز