مرگ و شهادت عرصه ای است که در نگاه امیر الم?منان علیه السلام جایگاه خاصی دارد و با در نظر گرفتن آن می توان به جلوه های دیگر از سیره عبادی حضرت وقوف یافت.
حضرت از شهادت خویش آگاه بود
حضرت امیر علیه السلام خبر شهادت خویش را از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله شنید به این صورت که:
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطبه ای در فضیلت و برتری ماه مبارک رمضان ایراد فرمود. در این اثنا علی علیه السلام از جا بر خاست و پرسید: یا رسول الله بهترین کارها در این ماه چیست؟
فرمود: پارسایی و پرهیز از محرمات. سپس شروع به گریستن نمود. امام علی علیه السلام علت گریه و تأثر رسول خدا صلی الله علیه و آله را جویا شد و حضرت به وی فرمود :
ای علی! گریه من به خاطر هتک حرمت و ستمی است که در این ماه بر تو روا داشته می شود. گویا تو را می بینم که نماز می خوانی و بدبخت ترین گذشتگان و آیندگان، همو که برادر کشنده شتر ثمود است؛ ضربتی بر فرق سرت می زند که محاسنت از آن ضربت رنگین می شود.
امام علیه السلام پرسید: آیا در آن هنگام دین من سالم و محفوظ است؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آری در آن هنگام نیز دینت در سلامت است. سپس فرمود : ای علی کسی که تو را بکشد، مرا کشته؛ و کسی که تو را دشمن بدارد، مرا دشمن دانسته؛ و کسی که تو را ناسزا بگوید، مرا ناسزا گفته است. زیرا تو همانند من هستی. روح تو روح من و سرشت تو سرشت من است. خدای تبارک و تعالی من و تو را با هم آفرید و برگزید و مرا برای نبوت و تو را برای امامت انتخاب نمود. پس هر کس که امامت تو را منکر شود؛ نبوت مرا منکر شده است. ای علی تو وصی من و پدر دو فرزند من و شوهر دخترم می باشی و جانشین من بر امتم در زندگی و پس از مرگ من، هستی، دستور تو دستور من است و نهی تو نهی من، سوگند به خدایی که مرا به نبوت بر انگیخت و مرا بهترین خلق قرار داد؛ تو حجت خدایی بر خلق او و امین اویی بر اسرار او و خلیفه خدایی بر بندگان او.(1)
عاشق به خاطر معشوقش بر ناکامی ها و ناملایمات صبر می کند. تلاش و عمل عاشق برای معشوق و در راه او است و هرکه تلاش و عملش بیشتر و بهتر است نشان از این دارد که عاشقتر است
از حکایتی که شرح آن رفت نتایجی به شرح زیر می توان از سیره عبادی حضرت امیر علیه السلام گرفت:
1) ضمن آگاهی دادن پیامبر صلی الله علیه و آله از شهادت حضرت امیر علیه السلام، امام در صدد بر نیامد که از دیر یا زود بودن آن اطلاع حاصل کند.
2) لحظه ای هم به ذهن مبارکش خطور ننمود که جان سالم به در بردن از آن واقعه را درخواست نماید. حضرت قبل از شهادتشان قاتل خود را می شناخت و به خود وی و دیگران آن را اعلام داشته بود. از حضرت پرسیدند که شما که قصد وی را می دانید، چرا در صدد ممانعت از عمل وی بر نمی آیید؟ امام فرمود : چه از این شگفت انگیزتر و عجیب تر که شما از من می خواهید قاتل خود را (قبل از جنایت قصاص نموده و) بکشم.
3) حضرت فقط نگران یک مطلب بود که آیا هنگام مرگ از سلامت دینی برخوردار است یا نه؟ امام علی علیه السلام با آن مقام و مرتبت الهی وصف ناپذیر، چنین آرزومند حسن عاقبت است، حال چه شده که ما با این همه لغزش و معصیت به فکر اصلاح کار و نیک ساختن فرجام خویش نیستیم.
4) آن حضرت هنگام ضربه خوردن نیز به جای برآوردن آه و ناله فریاد برآورد : فزت و رب الکعبه؛ به خدای کعبه که رستگار شدم.
علت این همه نگرانی حضرت از حفظ دینش چه می تواند باشد؟
دیدار معشوق با کوله باری از گناه میسر نیست. حضرت این را خوب می دانست. او سرا پا عاشق رب العالمین بود. برای همین هم با سربلندی از دنیا رفتن را آرزو می کرد. او به ما این درس را داد که عاشق شوید تا بیمه شوید. زیرا عاشق، گناه نمی کند و هیچ گاه به طرف گناه نمی رود. شهوت و غضب قوه ای است که بر همه چیز (بر پول، مقام و ترس و ...) غلبه می کند الا به عشق.
چگونه می توان عاشق شد؟
قدم اول عاشقی: این که باید معشوق را بشناسیم. معرفت را باید از خود خدا طلب کنیم. در دعای ابو حمزه ثمالی می خوانیم :“ بک معرفتک ”من تو را با خودت می شناسم، خودت را برای من معرفی کن. و چه زیبا امیر الم?منین آن رب الارباب را به ما شناسانده که:
"سپاس خداوندى را سزاست که از شباهت داشتن به پدیدهها برتر و از تعریف وصف کنندگان والاتر است. با تدبیر شگفتى آورش بر همه بینندگان آشکار و با بزرگى عزّتش، بر همه فکرهاى اندیشمندان پنهان است. داناست، نه آن که آگاهى او از جایى گرفته شده یا در حال فزونى باشد و یا از کسى فراگیرد. اداره کننده سراسر نظام آفرینش است بى آنکه نیازى به فکر کردن یا اندیشه درونى داشته باشد. خدایى که تاریکى ها او را پنهان نسازد و از نورها روشنى نگیرد، شب او را نپوشاند و روز بر او نمىگذرد، نه بینایى او از راه دیدگان و نه علم او از راه اطلاعات و اخبار است."(2)
حضرت فقط نگران یک مطلب بود که آیا هنگام مرگ از سلامت دینی برخوردار است یا نه؟ امام علی علیه السلام با آن مقام و مرتبت الهی وصف ناپذیر، چنین آرزومند حسن عاقبت است، حال چه شده که ما با این همه لغزش و معصیت به فکر اصلاح کار و نیک ساختن فرجام خویش نیستیم
قدم دوم عاشقی: باید بدانیم معشوق از ما چه می خواهد. این که از «من» بگذریم، «من» ها را خط بزنیم و خداوند متعال را در همه جا حاضر و ناظر بدانیم. خداوند در حدیث قدسی می فرماید :
ای فرزند آدم چقدر می گویی الله! الله! در حالی که در قلبت غیر از الله است؟! و زبانت الله می گوید و تو از غیر الله می ترسی و به غیر خداوند امید می بندی؛ و اگر الله را می شناختی، از غیر خدا واهمه نمی داشتی و به غیر او اهتمام نمی ورزیدی.(3)
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم ...
قدم سوم در عاشقی: شستشوی دل و روان است. اگر می خواهیم با خدا صحبت کنیم و صحبت خدا بر دل ما بنشیند، باید دلمان رو شستشو بدهیم. محو در خود خدا شویم. با نماز عشق کنیم. تند یا آهسته خواندن نماز مطرح نیست. مهم وصل بودن است. در عبادات کمیّت مهم نیست، کیفیّت مهم است. عاشق کسی است که راحت وصل می شود و به قول معروف اشکش در آستینش است!
بیاییم صفات عالیه را در زندگی خودمان به کار بگیریم. صبر و تلاش دو نشانه از نشانه های عاشق است. عاشق به خاطر معشوقش بر ناکامی ها و ناملایمات صبر می کند. تلاش و عمل عاشق برای معشوق و در راه او است و هرکه تلاش و عملش بیشتر و بهتر است نشان از این دارد که عاشقتر است.
پس بیاییم از خدا بخواهیم تا عاشق او شویم و عاشقانه او را بندگی کنیم و شیفته عشقبازی و انس با او شویم؛ چون در بندگی بدون عشق، پاداش بهشت وجود دارد؛ اما آرامش و لذتی که در عشق و انس با خداست؛ نصیب بنده ای که عاشق خدا است می شود. دعا کنیم که عاشق محض شویم.
کوله بارت بربند
شاید این فرصت آخر باشد ...