لوگوی سه گوش

 آذر 91 - کانون مداحان شهرستان گرمه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           کانون مداحان شهرستان گرمه

مداحی


 


یکی از بزرگترین رویارویی های حق و باطل در طول تاریخ را می توان حماسه عاشورا معرفی کرد که در آن تمام باطل در برابر تمام حقیقت قد علم کرد، و صحنه های عبرت انگیزی برای بشریت از خود به جای گذاشتند، صفحاتی که با تدبر و تامل در آنها می توان درس های بزرگی برای زندگی  آموخت .

 


عاشورا

تاریخ بشریت سراسر از صحنه هایی است که در آن حق و باطل در مقابل یکدیگر قرار گرفته و با یکدیگر مبارزه  کرده اند و این مسئله از ابتدای خلقت آدم علیه السلام بوده و تا ظهور منجی بشریت ادامه خواهد داشت، اما آنچه در این میان حائز اهمیت است، آن است که در هر پاراگراف از تاریخ بشریت همیشه حق و حقیقت پیروز واقعی میدان بوده و هیچ گاه صفحه تاریخ به این شکل ورق نخورده است که نبردی شکل بگیرد و در آن باطل پیروز واقعی و همیشگی میدان باشد .

این مسئله به عنوان یک سنت الهی در آیات الهی مطرح شده است و در آیات متعددی به این حقیقت اشاره شده که باطل هیچ گاه به رستگاری و پیرزوی نخواهد رسید:

(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ: بلکه حق را بر باطل فرو مى‏افکنیم، پس آن را در هم مى‏شکند، و بناگاه آن نابود مى‏گردد. واى بر شما از آنچه وصف مى‏کنید.)(الأنبیاء :  18)

با این حال در طول تاریخ گروه های باطل برای رسیدن به اهداف و آرزوهای پلید خود همیشه در نبرد با حقیقت بوده و در برهه‌های کوتاهی از زمان به خیال خام خود به پیروزی رسیده اند، اما در این نبردها نیز پیروزی واقعی برای پیروان حقیقت بوده و خواهد بود.

یکی از بزرگترین رویارویی های حق و باطل در طول تاریخ را می توان حماسه عاشورا معرفی کرد که در آن تمام باطل در برابر تمام حقیقت قد علم کرد، و صحنه های عبرت انگیزی برای بشریت از خود به جای گذاشتند، صفحاتی که با تدبر و تامل در آنها می توان درس های بزرگی برای زندگی  آموخت .

ندای الهی را استجابت و به همراه یاران و خانواده خود تنها و تنها برای خداوند قیام کرد ،چرا که یقین داشت که با این قیام که رنگ و بوی الهی دارد ،بهترین معامله را با خداوند متعال انجام می دهد، معامله ای که بهای آن رضایت الهی و بهشت جاودان است

صفحه اول: اخلاص

از جمله صحنه های عبرت انگیز در حماسه کربلا را می توان رویارویی دو صفحه اخلاص و شرک معرفی کرد که از یک طرف سپاه سیدالشهداء با قرار دادن همه زندگی و هستی خود در طبق اخلاص به میدان آمدند و سپاه عمر سعد نیز با فراموشی کامل خداوند در صحنه نبرد برای رسیدن به ثروت و شهرت و مقام به مبارزه پرداختند .

در صفحه اول سید الشهداء علیه السلام با اخلاصی غیر قابل وصف و تنها برای اقامه دین و از بین بردن بدعت ها وارد میدان کربلا می شود .

حضرت با تاسی به آیات الهی از جمله:

(قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدید: بگو: «من فقط به شما یک اندرز مى‏دهم که: دو دو و به تنهایى براى خدا به پا خیزید، سپس بیندیشید که رفیق شما هیچ گونه دیوانگى ندارد. او شما را از عذاب سختى که در پیش است جز هشداردهنده‏اى [بیش‏] نیست.)( سبأ :  46)

اخلاص

ندای الهی را استجابت و به همراه یاران و خانواده خود تنها و تنها برای خداوند قیام کرد ،چرا که یقین داشت که با این قیام که رنگ و بوی الهی دارد ،بهترین معامله را با خداوند متعال انجام می دهد، معامله ای که بهای آن رضایت الهی و بهشت جاودان است:

(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُ?ْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیم: در حقیقت، خدا از م?منان، جان و مالشان را به [بهاى‏] اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است؛ همان کسانى که در راه خدا مى‏جنگند و مى‏کُشند و کشته مى‏شوند. [این‏] به عنوان وعده حقّى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست. و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟ پس به این معامله‏اى که با او کرده‏اید شادمان باشید، و این همان کامیابى بزرگ است.)(التوبة: 111)

اوج اخلاص این قیام تاریخی و بزرگ را می توان از خطبه های آن حضرت در طول مسیر رسیدن به کربلا مشاهده کرد ،وقتی که در کنار قبر رسول خدا و در ابتدای سفر خویش با خداوند متعال اینگونه مناجات کرد:

(خدایا این قبر پیامبر تو محمد است و من فرزند دخت محمد، تو خود می دانی که برایم چه پیش آمده است، خدایا من نیکی‌ها را دوست داشته بدی ها را دشمن دارم، ای خداوند با شکوه و بزرگوار، به حق این قبر و به حق صاحب این قبر از تو می خواهم که آن را برایم پیش آوری که خشنودی تو در آن است .)(مدینه المعاجز،ج4،ص483)

در درگاه الهی تنها افرادی به پاداش های بزرگ و ماندگار دست پیدا می کنند که زندگی خود را بر پایه کسب رضایت خداوند متعال بنا کنند و هر گز در پی کسب رضایت خلق نباشند که این وعده خداوند متعال در قرآن مجید است

صفحه دوم: شرک و کسب رضایت یزیدیان

اما در مقابل این اقیانوس عظیم اخلاص و خداباوری ،سپاهیان عمر سعد گرفتار شرک بزرگی شده بودند و تنها برای رسیدن به آمال و آرزوهای خود و کسب رضایت یزید و عبیدالله خداوند را به فراموشی سپرده و حاضر بودند برای کسب رضایت یزید دستان خود را آلوده به کشتن فرزند رسول خدا بکنند .

یکی از نمونه های بارز فراموشی خداوند و کسب رضایت خلق خدا در واقعه عاشورا سخنان شمر است که شخصی با نام ابواسحاق این ماجرا را اینگونه به تصویر می کشد:

(شمر بن ذی الجوشن با ما نماز می‌خواند ، پس از نماز دست‌های خود را بلند کرده و گفت : خدایا تو میدانی که من مردی شریف هستم مرا مورد بخشش قرار بده . من به او گفتم چگونه خداوند تو را ببخشد در حالی که در قتل فرزند پیامبر معاونت کردی؟ شمر گفت ما چه کردیم؟ امرای ما به ما دستور دادند که چنین کنیم ما نیز نمی‌بایست با آنها مخالفت کنیم . چرا که اگر مخالفت می‌کردیم از الاغ‌های آبکش بدتر بودیم.) (لسان المیزان ، ج3،ص 151)

خلاصه کلام آنکه در درگاه الهی تنها افرادی به پاداش های بزرگ و ماندگار دست پیدا می کنند که زندگی خود را بر پایه کسب رضایت خداوند متعال بنا کنند و هر گز در پی کسب رضایت خلق نباشند که این وعده خداوند متعال در قرآن مجید است که می فرماید:

إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دینَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِکَ مَعَ الْمُ?ْمِنینَ وَ سَوْفَ یُ?ْتِ اللَّهُ الْمُ?ْمِنینَ أَجْراً عَظیماً : مگر کسانى که توبه کردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسّک جستند و دین خود را براى خدا خالص گردانیدند که [در نتیجه‏] آنان با م?منان خواهند بود، و به زودى خدا م?منان را پاداشى بزرگ خواهد بخشید.






نوشته شده در تاریخ جمعه 91 آذر 10 توسط محمد رضا جلال زاده



آیت الله مظاهری
(یکی از آثار ارزشمند توبه) این است که عاقبت سوء گناه‌کار را به عاقبت خیر و حُسن خاتمت، مبدّل می‌کند.

عاقبت بد و نافرجام، معمولاً از گناه آدمی سرچشمه می‌گیرد و از آنجا که توبه، آثار گناهان را نابود می‌کند، سرنوشت شوم گناه را نیز از بین خواهد برد:

  

فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما [1]

 

حُسن عاقبت، یکی از نعمت‌های مهم است که به هرکسی عطا نمی‌شود، همچنان‌که سوء عاقبت یکی از نقمت‌های خوف ناک است که بسیاری از آدمیان به واسطة اعمال خود، بدان مبتلا می‌شوند.

 

در تبیین معنای سوء عاقبت، باید گفت که سوء عاقبت، سه قسم دارد:

اوّل: ذلّت بعد از عزّت یا رنج و سختی بعد از برخورداری از نعمت‌های دنیوی.

 

دوّم: کفر و فسق بعد و شرمندگی از ایمان و تقوی؛ یعنی بی‌دین شدن پس از دین‌داری.

سوّم: سرافکندگی به هنگام مرگ در خدمت امیرالمؤمنین «علیه السلام» و اولیاء معصومین.

 

انسان باید از شرّ نفس خودش که او را به سوء عاقبت گرفتار می‌سازد، به خداوند سبحان پناه ببرد. نفسی که در کمین اوست و هر لحظه برای گمراهی وی تلاش می‌کند. امام صادق «علیهالسلام» فرمود:

 

«إِنَّ الْعَبْدَ یُصْبِحُ مُؤْمِناً وَ یُمْسِیَ کَافِراً وَ یُصْبِحُ کَافِراً وَ یُمْسِیَ مُؤْمِناً وَ قَوْمٌ یُعَارُونَ الْإِیمَانَ ثُمَّ یُسْلَبُونَهُ وَ یُسَمَّوْنَ الْمُعَارِینَ» [2]

 

بنده، شب را با ایمان به صبح می‌رساند و شب کافر می‌شود و شب را در حال کفر به صبح می رساند و شب مؤمن می‌شود، و گروهی ایمان را به عاریه می‌گیرند، سپس آن را از دست می‌دهند و به آنان عاریه گیرندگان گفته می‌شود.

 

راهکار اصلی و اساسی رهایی از شرّ عاقبت سوء، بازگشت به سوی خداوند رحمان و رحیم و پناه گرفتن در زیر پرچم آن ذات کبریایی است.

 

آیاتی از قرآن کریم به ناگواری سوء عاقبت اشاره کرده و گرفتار شدن به آن را ناشی از گناه انسان بر می‌شمارد. [3] بر این اساس، گفته می‌شود که توبه، موجب عاقبت به خیری است.

 

در قرآن شریف، با ذکر یک حکایت آموزنده، سرنوشت کسی که دچار فسق بعد از ایمان شده است بیان گردیده تا بندگان، نیاز همیشگی به ارتباط با خداوند تعالی و نیز تلاش در جهت ریشه‌دار کردن ایمان خویش را احساس کنند:

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ[4]

 

و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان که از آن عارى گشت. آن گاه شیطان، او را دنبال کرد و از گمراهان شد.

 

حضرت ثامن الائمّه امام رضا «علیه السلام» در خصوص معنای این آیة شریفه می‌فرمایند: این آیه، دربارة مردی از بنی‌اسرائیل به نام بَلعَم باعورا نازل شد.

 

 او از بزرگان قوم بود که اسم اعظم را می‌دانست و با آن دعا می‌کرد و مستجاب می‌شد. پس از چندی او به سوی فرعون متمایل گشت.

 

هنگامی که فرعون به‌دنبال حضرت موسی «علیه السلام» و یارانش رفت، به بلعم گفت: به درگاه خداوند دعا کن تا موسی و یارانش از ما دست بردارند.

 

 بلعم، سوار الاغ خود شد تا دنبال موسی برود. امّا الاغ از رفتن خودداری کرد، پس به زدن او پرداخت. خداوند الاغ را به سخن آورد و به بلعم گفت:‌ وای بر تو، چرا مرا می‌زنی؟ آیا می‌خواهی با تو بیایم تا پیامبر خدا و گروهی از مؤمنان را نفرین کنی؟ بلعم پیوسته الاغ را زد تا آن را از پای در آورد و اسم اعظم از زبانش افتاد. [5]

 

قصّة بلعم باعورا نکات عبرت‌انگیز دیگری نیز دارد که اکنون مورد بحث ما نیست، ولی آنچه باید از این حکایت آموزنده، مایة عبرت همگان شود، این است که یک انسان مستجاب الدّعوه در اثر لغزش و ضعف ایمان، به جایی رسید که پیامبر خدا را نفرین کرد و سرنوشت شومی برای خود فراهم آورد. حال اگر همین شخص توبه می‌کرد و به سوی خداوند تعالی باز می‌گشت، عاقبت به خیر می‌شد.

 

تاریخ نیز به روشنی گواهی می‌دهد که اگر کسی توبه کند و ضمن جبران گذشته، به اصلاح آینده بپردازد، آیندة روشن و درخشانی در انتظار او خواهد بود. به عنوان مثال، علی‌‌بن‌ابی‌‌حمزه که از یاران امام صادق «علیه السلام» است، در روایتی چنین نقل می‌کند:

 

دوستی داشتم که از کاتبان دستگاه بنی‌امیّه بود. روزی به واسطة من، از امام ششم تقاضای ملاقات کرد و آن حضرت خواستة او را اجابت کردند.

 

پس از ورود به محضر امام، سلام کرد و گفت:‌ فدایت شوم، من در دیوان بنی‌امیّه هستم و از اموال آنان به ثروت فروانی رسیده‌ام و در پرداخت حقوق واجب دارایی خود کوتاهی کرده‌ام.

 

امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر امثال شما بنی‌امیّه را یاری نمی‌کردید، هرگز حقّ ما را سلب نمی‌کردند. جوان گفت: فدایت شوم، آیا برای من راه نجاتی هست؟ فرمودند: اگر بگویم انجام می‌دهی؟ گفت: آری انجام می‌دهم. فرمودند: پس، آنچه از دستگاه بنی‌امیّه به دست آورده‌ای، رهاکن.

 

 هر مالی غصب کرده‌ای، به صاحبش برگردان و اگر صاحب مال را نمی‌شناسی، از جانب او صدقه بده، من در پیش‌گاه خدای عزّوجل، بهشت را برای تو تضمین می‌کنم.

 

آن جوان پس از سکوتی طولانی گفت: فدایت شوم، آنچه فرمودی‌ انجام می‌دهم. سپس، مطابق آنچه عهد کرده بود، عمل کرد؛ یعنی از همة اموال خود و حتّی از لباس‌هایی که به تن داشت، دست شست، تا جایی که من برای اینکه عریان نباشد، برایش لباس خریدم.

 

چند ماهی نگذشت که مریض شد. روزی به عیادت او رفتم و مشاهده کردم که در حال احتضار است. چشمانش را گشود و به من گفت:‌ سوگند به خدا که مولای تو، ‌به وعده خود وفا کرد.

 

این جمله را گفت و از دنیا رفت. آنگاه به حضور امام صادق «علیه السلام» رسیدم. آن حضرت چون به من نظر کرد، فرمود:‌ ای علی، سوگند به خدا، ما به وعده‌ای که به دوست تو دادیم، وفا کردیم. [6]

 

شبیه این واقعه برای همسایه ابی‌بصیر، که او هم از یاران نزدیک امام صادق «علیه السلام» بوده، اتفاق افتاده است. [






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 آذر 7 توسط محمد رضا جلال زاده








نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 آذر 7 توسط محمد رضا جلال زاده


 
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز